محیط زیست و گردشگری پایدار فراموش شده

به گزارش وبلاگ فیسبوکی ها، رئیس انجمن مؤسسات گردشگری معتقد است هنگامی که وزارت گردشگری و سازمان محیط زیست خیلی معتقد به گردشگری پایدار نباشند و محیط زیست فراموش شده باشد نمی توان خیلی به توسعه پایدار و اکو توریسم امیدوار بود.

محیط زیست و گردشگری پایدار فراموش شده

به گزارش وبلاگ فیسبوکی هاد به نقل از ایسنا، نیما آذری، مدرس گردشگری پایدار، اکو توریسم و گردشگری بر پایه جوامع محلی است. وی در خصوص طبیعت، گردشگری و توسعه پایدار نظرات جالب و قابل توجهی دارد. با توجه به روزهای قرنطینه خانگی که می گذرانیم و دل تنگی انسان برای طبیعت با وی به مصاحبه نشسته ایم که حاصل این مصاحبه را ازنظر می گذرانید.

طبیعت مادر انسان است و انسان در آغوش طبیعت پیوسته یار و یاور انسان ها است. اینک این سؤال پیش می آید؛ چگونه در خانه بمانیم ولی طبیعت را در فضایی کوچک تر در آغوش بگیریم؟

در خصوص اینکه طبیعت مادر انسان هاست و اینکه ما در ایام کرونا بتوانیم این ارتباط برقرار کنیم، بتوانیم آن رابطه مان را بله اش حفظ کنیم و به قول معروف به عنوان یک منبع از آن بهره بگیریم، اولین بحث قبل از بهره دریافت از طبیعت، حتی قبل از ایام کرونا این بوده که شناخت کافی از آن داشته باشیم؛ یعنی صرف رفتن به طبیعت نیست، اینکه به آن توجه نکنیم و حتی در ذهن خود غوطه ور باشیم، در طبیعت هم باشیم.

وی می افزاید: تصور کنید به دل طبیعت رفتید؛ در یک کوهی، مثلاً در یک جنگلی؛ بیابانی بدون اینکه به آن توجه کنید. به داشته هایش؛ درونش، به موجودات و روابطش با موجوداتش توجه بکنید، قطعاً اگر شناختی از آن نداشته باشید، لذتی نخواهید برد. اصطلاحاً این قدر ذهن شما درگیر مسائل ذهنی و کلیشه ای خودش باشد، ازجمله روزمرگی ها، چالش های زندگی مدرنیته، به گونه ای که نتواند با طبیعت ارتباط برقرار کند و آن لذت را نخواهد برد. آن طبیعت منبع قدرت برای انسان نخواهد بود.

این فعال حوزه گردشگری مطرح کرد: بنابراین این موضوع رو تسری بدهیم به ایام کرونایی، درست است که محدود هستیم، طبیعت برایمان محدودشده و سفر رفتن نیز ممنوع شده و نمی توانیم آن طور که باید به گردش در طبیعت برویم، چون این موضوع مستلزم سفر است. البته به طورکلی؛ طبیعت از زندگی ما رخت برنبسته و به نظرم دو حالت را می توان در نظر گرفت:

در ایام کرونایی، ما می توانیم حضورهای حداقلی حتی در فضای شهری داشته باشیم. چه آدم شهری باشیم و چه روستایی؛ اگر آدم روستایی هستیم؛ یک مقدار شرایط بهتر خواهد بود، اگر آدم شهری باشیم در همان حد که روزانه می رویم یک خرید انجام می دهیم، با رعایت ملاحظات بهداشتی، دقیقاً خرید روزانه که تا چهارراه بعدی می رویم؛ می توانیم در ساعت های غیر پیک (peak) ساعت هایی که به قول معروف تجمع نباشد این کار را انجام دهیم.

بحث تجمع خیلی مهم است؛ مثلاً صبح خیلی زود یا شب هنگام حدود ساعت 9 تا 10 شب و پیاده روی های ساده اطراف خانه، 3 تا 4 کوچه اطراف منزل و با رعایت ملاحظات و یک ارتباطی با طبیعت برقرار کردن، امروزه که هوا به نسبت پاک است، به سبب باد و باران هایی که بوده و ترددهای کمتر شهری، فارغ از بحث کرونا که می دانیم روی سطوح می نشیند و معلق است، می توان پیاده روی های نیم ساعته انجام داد.

حالا آسمان شب شفاف تر شده. در محیط های روستایی تجمع کمتر است و محیط بازتر است. می توان از حیاط و پشت بام هم استفاده کرد، سفر به آن معنا نه ولی حداقل در محیط اطراف خودمان، تعداد افراد روستا نسبت به محیط اطرافش بسیار کم است، بنابراین می گردد پیاده روی های نیم ساعته یا یک ساعته رفت و به خانه برگشت؛ البته با رعایت ملاحظات و پروتکل های توصیه شده، در این دوران ما می توانیم شناخت خودمان از طبیعت را بالا ببریم، کتاب بخوانیم. به صورت مجازی ارتباط برقرار کنیم، منظورم صرفاً شبکه های مجازی نیست.

سایت ها، مقالات و... امّا کتاب های مختلف در حوزه علاقه را می توانیم مطالعه و آنالیز کنیم؛ مثلاً خود من به حوزه جغرافیا علاقه مند هستم، کتاب های Base مثل زمین، رابطه موجودات با زمین، رابطه موجودات باهم گونه ها، اکولوژی ها، البته این علاقه شخصی من است. نمی گویم الزاماً همه علاقه دارند؛ ولی بامطالعه کتاب می توانیم شناخت خودمان را از طبیعت بالا ببریم، مخصوصاً در ایام کرونایی.

خانه های ما معمولاً یا حیاط دارند یا بالکن. نهایتاً پشت بام داریم، الآن هم هوا، بهاری است. درست است که شب ها کمی خنک می گردد ولی در طول روز هوا گرم است، با یک پیراهن ساده بهاری، نهایتاً یک ژاکت در بالکن یا بالای پشت بام، یک زیرانداز پهن کرد، نشست یک مقداری آسمان را نگاه کرد، حالتی از مدیتیشن و آرامش، تنفس داشته باشیم. البته با رعایت ملاحظات. به نظر من این ها روش هایی است که در ایام کرونایی، در کنار مطالعه، آن حس ارتباط با طبیعت را به ما بدهد.

بالاخره ما این حس ها را باید با حداقل ها هم داشته باشیم و یاد بگیریم که چگونه با طبیعت ارتباط برقرار کنیم. به قول شما طبیعت مادر همه انسان ها است و باید بتوانیم آن قدرت و انرژی که در طبیعت هست را به عنوان منبع و منشأ دریافت کنیم.

به نظر شما ازلحاظ طبیعت درمانی (نور خورشید، هوا، آب) به عنوان راهی برای رهایی استرس از بحران کرونا استفاده کنیم؟

ببینید محیط ما یا شهری هست، یا روستایی و یا عشایری، اگر محیط شهری است از منابعی که در دسترس داریم مثل نور خورشید، آب وهوا در حقیقت بهره بگیریم. در ساعت هایی که پیک نیستند و با رعایت ملاحظات می گردد افرادی بیایند و ارتباط بگیرند به صورت حداقلی در همان محل زندگی، بالکن حیاط یا پشت بام ساعاتی را اختصاص بدهیم، برویم نور دریافت کنیم، تنفس بگیریم البته با رعایت ملاحظات، با ماسک هرچند که هنوز به اثبات نرسیده که این ویروس در هوا وجود دارد. ولی بازهم با رعایت ملاحظات می توان از محیط های باز مثل حیاط، بالکن و پشت بام استفاده کرد.

به صورت که در ساعات پیک (اوج شلوغی) نباشد؛ صبح خیلی زود و یا عصر با پیاده روی های اطراف خانه حداقل از حیث نور، هوا و طبیعت بهره برد. نور و آب حالت هایی هستند که ارتباط مستقیم باانرژی دارند. به هرحال این ها منبع انرژی هستند و ما در طب سنتی خود، نه الزاماً بحث هایی در ارتباط با گیاهان درمانی (دارویی) هرچند از آن حیث هم ما علوم طبقه بندی شده داریم.

از حیث انرژی درمانی که البته نمی خواهم زیاد واردش شوم. بحث هایی هست که یک قسمت هایی از آن قابل پذیرش باشد و بخش هایی قابل پذیرش نباشد. نقدهایی بر آن وارد باشد، اما به شکل کلی طبیعت منبع درمان و انرژی است. وقتی منبع انرژی است معمولاً به صورت مدیتیشن تا حد زیادی این ها را دریافت کنیم (تمرکز کنیم) و در معرض آن قرار بگیریم.

حالا در ایام کرونایی هستیم و محدودیت هایی داریم؛ مثلاً نمی توانیم به درون جنگل سفر کنیم و با پیاده روی در جنگل آرامش بگیریم ولی با همین روش هایی که گفتم؛ متداول روش های مدیتیشن است و می توانیم از این نور، یا پیاده روی استفاده کنیم. چون مدیتیشن و پیاده روی روش هایی هستند که اثبات شده، این ها استرس را دور نموده و ذهن را آماده می نمایند. تمام کسانی که دچار افسردگی های شدید شده اند یا همه انسان ها در برخی از مقاطع زندگی خود از افسردگی های خفیف تا شدید رنج می برند.

این موضوع شناخته شده ای برای انسان ها است، همه ما دچار استرس ها و افسردگی ها و تنش های کم وبیش در طول زندگی هستیم. همواره گفته اند که ورزش و پیاده روی در طبیعت بسیار برای ذهن کاربرد دارد، چون ذهن را آرام می نماید، روش های مدیتیشن راه هایی برای ارتباط با طبیعت است و قطعاً می گردد از این روش ها به صورت حداقلی بهره جست.

در محیط های روستایی، راحت تر می توانند خودشان را به دل طبیعت بکشانند. نه صرفاً سفر با وسیله نقلیه، بلکه شامل تپه های اطراف، کوه و جنگل می گردد که با رعایت ملاحظات بفرایند و برگردند؛ بنابراین هر کس باید به محیط اطراف خود نگاه کند و قطعاً این برنامه های منظم روزانه، مدیتیشن، پیاده روی یا هر چیز دیگری، ذهن را آزاد می نماید.

برای مردمان ساحل نیلگون خلیج فارس (بوشهر) به خاطر ماندن در خانه و ندیدن امواج دریا؛ قدم زدن روی ماسه های نرم ساحل و... چه شیوه ای پیشنهاد می کنید؟

کسانی که در حاشیه خلیج فارس و دریای عمان؛ که هم در خصوص شمال و هم جنوب صادق است. شمال کشور محیط های بسیار فشرده ای دارد و قابل مقایسه با جنوب نیست. شما مثال موردی بوشهر را زدید. اسم شهر بوشهر را آوردید. در جنوب به طورکلی شهرها به هم فشرده نیستند. مراکز جمعیتی پراکنده هستند گاهی می بینید شهرها 100 کیلومتر، 100 کیلومتر باهم فاصله دارند.

کم وبیش سواحل بکر و آزاد زیاد داریم ولی در شمال کشور متداول این طور نیست. شهرک سازی و ویلا سازی زیاد اجرا شده، جمعیت شهری زیاد است؛ بنابراین روی همان جنوب تمرکز می کنیم و جمعیت هایی که در جنوب کشور هستند، به دلیل عدم فشردگی جمعیتی با رعایت ملاحظات حداقلی، ماسک، دستکش و لباس می توان به فعالیت های روزانه پرداخت.

ساحل نشینان می توانند بفرایند تا لب ساحل قدم بزنند و حتی از موهبت آفتاب، ساحل و دریا استفاده نمایند. حالا الآن خیلی توصیه نمی کنیم که داخل آب شوند، چون این موضوع نیازمند امکانات ویژه دوش، حوله و سایر شرایط بهداشتی و خاصی است که کار را سخت می نماید، همین که پیاده روی داشته باشند، حتی در محیط های شهری و در ساعاتی که زیاد شلوغ نیست.

ولی محیط های روستایی این مسائل را ندارند، عدم تماس با افراد دیگری که ناقل ویروس هستند. تماس با سطوح عمومی کمتر است، مخصوصاً روستاهایی که کنار ساحل هستند، یکی از بهترین فرصت هاست که شاید حتی در ایام عادی میسر نگردد. الآن در ایام کرونایی، یک فرصت به وجود آمده، هرچند کرونا یک تهدید است و ما را محدود نموده و خطراتی ایجاد نموده ولی می گردد با رعایت ملاحظات از این فرصت ها استفاده کرد. در شمال کشور به دلیل تجمع زیاد این فرصت ایجاد نمی گردد.

کووید 19 در بهار 99 باعث شد ما قدر طبیعت را بیشتر بدانیم و مهربان تر باشیم؟ موافق هستید؟

بله کاملاً موافقم. قدر عافیت را کسی می داند که به یک بیماری گرفتار بگردد، الآن ما بیشتر متوجه هستیم وقتی در خانه هستیم چقدر دلمان برای طبیعت تنگ می گردد؛ و وقتی به طبیعت می رویم، چقدر با آن نامهربان هستیم. زباله فراوری می کنیم؛ حرمتش را با سروصدا می شکنیم. به جای اینکه به آن توجه کنیم؛ بی توجهی پیشه می کنیم.

اولاً مطالعه ای راجع به آن نداریم و درون طبیعت را جستجو نمی کنیم. ببینیم چه چیزهایی دارد؟ حرمت وجودی اش را نمی شناسیم. این رابطه اکولوژی را نمی شناسیم بعد در سطح کلان، برنامه ریزان محیط شهری، شهری را روی رودخانه ها بنا می نمایند، بسترهایی که در راستا رودخانه است و نفوذ آب وجود دارد؛ شهر و خانه می سازیم، توپوگرافی ها را تخریب می کنیم که منجر به سیل می گردد.

چه در سطح برنامه ریز و چه در سطح مردم عادی اجتماع که بی ارتباط با طبیعت هستیم و هجوم می بریم به طبیعت و مجموعه شرایط تخریب طبیعت را ایجاد می کنیم.

الآن که کرونا آمده و ما انسان ها نسبت به آن حساس هستیم، حیات وحش دارد زندگی عادی خودش را می نماید، ما دچار محدودیت می شویم ولی می بینیم که طبیعت روال عادی خودش را طی می نماید. ما در درون حیات وحش نیستیم که طبیعت را تخریب کنیم، حیات وحش زندگی عادی خود را طی می نماید و ما انسان ها در خانه های خود هستیم، با خودروهایمان به دل طبیعت نرفتیم بنابراین آلودگی کمتری فراوری می کنیم.

وقتی باد و باران در ایام نوروز می آید، شاهد هوای صاف و پاکی هستیم و به اصطلاح هوا دلبری می نماید. ما وقتی در ایام 13 بدر به دل طبیعت و صحرا هجوم نمی بریم. البته باید بگویم که 13 بدر سنت پسندیده ای است ولی این طور هجوم بردن بدون رعایت ملاحظات درست نیست.

سال جاری طبیعت چقدر بهتر و رو به روال تری داشتیم. دلمان برای طبیعت تنگ می گردد و چقدر مهربان تر با طبیعت برخورد می کنیم. احساس این است که به خاطر وجود کرونا یک درصد کل جامعه بشری، بعدازاین ایام کرونا با طبیعت مهربان تر خواهد بود، قدر طبیعت را بهتر می داند و می رود که از طبیعت بیشتر انرژی بگیرد.

الآن فکر می کنم افراد نسبت به اصول بهداشتی حساس تر شده اند؛ دست ها را مرتب می شویند و... این یک رفتار و شخصیت متفاوتی را بعد از کرونا به ما خواهد بخشید؛ تا اندکی بهداشت و محیط زیست را که به هم مرتبط هستند، درک کنیم و در کل ارتباط ما را با طبیعت بیشتر و بهتر خواهد نمود.

مدیریت بر زباله و غیره در کل ما را بیشتر از قبل به یاد طبیعت انداخته؛ تأثیراتی که بر روی طبیعت داشتیم. حتی اساس داستان که می گوید در چین براثر خوردن خفاش این ویروس منتقل شده، ما را به فکر واداشته است که چرا ما با گونه های زیستی خود به این شکل برخورد می کنیم، یعنی حتی در فکر انتزاعی انسان را به فکر طبیعت می اندازد.

بله من فکر می کنم پس از ایام کرونا؛ بخشی از جامعه ما می رود به سمت آشتی با طبیعت و آرام آرام بخش های بیشتری به سمت محیط زیست می فرایند. به وسیله رسانه های اجتماعی و غیره سرعت توسعه ما زیاد است، مگر اینکه بشر از کرونا درس بگیرد و یک مقدار بیشتر به توسعه پایدار فکر بکند. ما بیشتر به آشتی رابطه انسان ها با طبیعت رو خواهیم آورد؛ این یکی از دستاوردهای کروناست. هرچند کرونا تعداد بی شماری انسان را از بین برد و خیلی از استرس های روحی و روانی را ایجاد کرد ولی این جز دستاوردهایش است.

چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید جهت اینکه با طبیعت مهربان تر باشیم؟

ببینید از دیدگاه فلسفی خیلی در خصوص این مسئله صحبت شده، ما وقتی می توانیم نسبت به یک چیز مهربان تر باشیم، ارتباط بهتری بگیریم و در تعامل قرار بگیریم که شناخت بیشتری داشته باشیم.

یک مثالی هست؛ وقتی شما از در خانه بیرون بیایید و چهارتا کوچه پایین تر با یک ماشین دیگری تصادف کنید، احتمال اینکه دعوا گردد خیلی بیشتر است تا زمانی که از پارکینگ خانه بیرون می آیید و با همسایه خودتان که بیشتر در تعامل هستید و بیشتر شناخت دارید. اگر تصادف هم بکنید احتمال اینکه از خسارت وارده گذشت کنید و بگذرید بسیار زیاد است.

این یک مثال بود؛ همواره افرادی هستند که به شکل فلسفی با طبیعت برخورد می نمایند، وقتی می توانی با طبیعت مهربان تر باشی که از آن شناخت داشته باشی و تا شناخت نداشته باشی آن اهمیت را کسب نمی کنی؛ مثلاً نقش خرس در جنگل راندانی، چه به عنوان مخلوق خداوند و چه به عنوان حلقه زیستی در طبیعت که در آن اکولوژی یا سیستم نقش دارد یا نه؛ آن قدر شناخت نداری که آن فاجعه سوادکوه رخ می دهد. در حقیقت ما به آن شکل موجودات را شکنجه می دهیم، نابود می کنیم و از بین می بریم و همگی حاصل شناخت است.

اولاً خودمان باید به وسیله مطالعه شناخت پیدا کنیم و این اولین اصل است، مطالعه و بازدید میدانی؛ و بعد فرزندانمان.

من بیشتر از ایام غیر کرونایی صحبت می کنم، بخوانیم و بعد برویم و در طبیعت ببینیم و این لمس را در طبیعت داشته باشیم که باعث می گردد شناختمان بیشتر و بیشتر شد و حساس تر بشویم. در حقیقت برای ما نهادینه گردد که این ها دارای ارزش هستند و آن شناخت باعث می گردد که به خودمان آن جرات و جسارت را ندهیم که آن را نابود کنیم.

در این میان نقش چه سازمانی را پررنگ تر می بینید؟ تا سطح آگاهی مردم نسبت به این نعمت خدادادی بیشتر گردد؟

اولین اصل شناختن با دیدن و لمس کردن است ولی در درازمدت باید بر روی فرزندانمان و برای نسل آینده کار بکنیم؛ مثلاً آن مکتب مدرسه طبیعت گردی که دنبالش هستیم. امروزه خیلی ها معتقدند گردشگری کودک شاملش بگردد. بحث طبیعت گردی است که بچه برود و درگیرش گردد و الزاماً برای کلاس آموزشی نگذاریم که یوزپلنگ جز رده پستاندارانی است که الآن در معرض خطر هست.

لازم نیست این قدر سنگین صحبت گردد، بلکه کودک و نوجوان باید برود این محیط ها را ببینند، رودخانه ها، حیوانات، جنگل ها را بالا و پایین کند، هم بدنش ساخته تر گردد و هم از آن ظرافت و نازکی و ترس کودکی بیرون بیاید.

اینکه از تاریکی می ترسد؛ روشنایی را ببیند، طلوع را و غروب را؛ چادر بزنیم؛ بتواند آتش روشن کند؛ همگی با رعایت ملاحظات یعنی اینکه ارتباط برقرار کند؛ در کمپ بخوابد؛ چادر بزند؛ صبح بیدار گردد و پرنده ها را با دوربین چشمی ببیند، صدای رودخانه را گوش کند.

آسمان شب را ببیند، کهکشان راه شیری را در شب ببیند. این ها به تدریج در ذهنش نهادینه می گردد و جوان تر که می گردد شناختش هم بیشتر می گردد. در آینده می رود مفسر و محقق گردد...بسیار پدر و مادرهای آگاهی داریم که فرزندانشان را به سوی طبیعت سوق دادند، الآن بچه رفته سمت اینکه جانورشناس گردد.

من افرادی را می شناسم که الآن درزمینهٔ طوطی سانان کار می نمایند، ماهیگیری، خزندگان و این نهادینه شدن بسیار مهم است و نسل ما باید برود به سمت طبیعت و ارتباط ایجاد کند و ما در این زمینه باید شرایطی را فراهم کنیم که نسل های بعدی شناخت بیشتری از طبیعت داشته باشند.

در بحث کرونایی و در ارتباط با گردشگری، وزارت بهداشت هم خیلی می تواند دخیل باشد ولی نقش نهادهای فرهنگی، صداوسیما، مطبوعات، رسانه های اجتماعی و نهادها ازجمله شهرداری ها در بحث فرهنگی خیلی زیاد می دانم.

اگر ضوابط درست داشته باشیم و با بهره گیری از آن ها فرهنگمان را درست اجرا کنیم می توانیم از قوه قهری هم درست استفاده کنیم. من معتقد نیستم اگر کسی رعایت نکرد بازور کار انجام دهیم. اگر بحث فرهنگی را درست پیاده کنیم و شهرداری، صداوسیما، وزارت گردشگری، محیط زیست درست عمل کند؛ هم نقش قانون گذاری و هم به ضوابط و دستورالعمل هایی که تعیین می نمایند هم خودشان قائل باشند، هم ناظر صحیح باشند. اینجا هم قوه قهریه به عنوان ابزاری نقش خودزا بازی می نماید.

مجموع این نهادها نقش دارند؛ یعنی اگر جایی به طبیعت آسیب رسید، قوه قضاییه باید بیاید و آن قاضی هم حکم درستی بدهد که دیگران هم جرات ننمایند بفرایند خرس بکشند.

نقش فرهنگ سازی در اینجا خیلی اهمیت دارد. من تصورم بر این است که سازمان ها باید به این شکل رفتار نمایند و بایستی یک پنجره واحد مدیریتی داشته باشیم و لازم الاجرا باشند. متأسفانه افرادی که دور یک میز بنشینند و هم درزمینهٔ قانون و دستورالعمل ها و هم نظارت و فرهنگ درست عمل نمایند نداریم.

ما حتی دیدگاه های این چنینی هم کم داریم. هنگامی که وزارت گردشگری و سازمان محیط زیست خیلی معتقد به گردشگری پایدار نباشد و محیط زیست فراموش شده باشد. نمی گویم 100 درصدی، چراکه بخش های زیادی هم دارند به این مسئله فکر می نمایند ولی اگر آن شکل و تفکر قالب را نداشته باشند فایده چندانی ندارد؛ بنابراین نیاز به یک پنجره واحد مدیریتی در ستادهای ملی داریم.

بحث طبیعت، محیط زیست، بهداشت، گردشگری همگی به هم گره خورده اند. نقش های فراگیر و فراموشی هستند. یک یا دو سازمان درگیر نیستند قطعاً خود مردم بحث پایه ای هستند. یک سازمان تنها نمی تواند بدون اینکه مردم هیچ مشارکت اجتماعی نداشته باشند، بنابراین قضیه فقط سازمانی واداری نیست، فرهنگی هم هست.

اگر سازمان محیط زیست و وزارت گردشگری که می خواهیم نقش آن ها را مؤثر بدانیم، نقش شهرداری در بحث فرهنگی اش، نقش صداوسیما در بحث فرهنگی؛ و مطبوعات همگی نقش دارند. همچنین توسعه پایدار که می گویند، تمام ابعاد مالی، اجتماعی، فرهنگی، زیستی بایستی رشد بکند و به منزله ستون های یک چهارپایه عمل بنمایند، بدون یکی از ستون ها، چهارپایه لق خواهد زد.

بنابراین نقش های سازمانی موازی هم هستند؛ ولی بالاترین نقش خود مردم هستند که آن آگاهی این قدر بالا برود که مشارکت مردم بیشتر گردد. در حقیقت به سمت آن کشیده شوند که نقش خودشان را درست ایفا نمایند. در حقیقت مردم لوکوموتیو بخش های دولت هستند نه دولت لوکوموتیو بخش مردمی.

ولی به هر دلیلی اگر بخواهیم در نقش سازمان ها جزئی تر نگاه کنیم وزارت گردشگری مبتنی بر طبیعت، مخصوصاً معاون گردشگری و کمیته ملی گردشگری خیلی نقش دارد. البته تمام سازمان ها نقش دارند اما این سازمان ها، بیشترین نقش رادارند که در این زمینه کار نمایند و لازم الاجرا باشد.

گردشگری، محیط زیست و بهداشت این 3 حلقه به شدت فراخشی هستند و یک سازمان نمی تواند نقش داشته باشد و حتماً هم آن طور که در مثال چین گفتم، مشارکت اجتماعی چین بالاست به هر دلیلی، می خواهد دستوری باشد، ساختار حکومتی باشد؛ به هر دلیلی به یک مشارکت اجتماعی می رسند و یک پنجره واحد مشارکتی و سخنگویی دارند.

ما در بحث گردشگری که رابطه مستقیمی با محیط زیست و رابطه مستقیمی با سلامتی، چه جسمانی، چه روحی و روانی نیاز به پنجره واحد مشارکتی و مدیریتی داریم؛ و همه نهادها باید نقش خود را در یک ستاد ملی داشته باشند و مردم در سطح بالاتری با مشارکت اجتماعی که با سطح آگاهی بالا و فرهنگ سازی خیلی مهم به نظر می رسد.

منبع: همشهری آنلاین

به "محیط زیست و گردشگری پایدار فراموش شده" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "محیط زیست و گردشگری پایدار فراموش شده"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید