ابن سینای طبیب، فیلسوف و عارف به عشق چگونه نگاه می نماید؟

به گزارش وبلاگ فیسبوکی ها ششمین نشست از مجموعه درس گفتارهایی درباره بوعلی سینا چهارشنبه20 اسفند با سخنرانی دکتر حسین محمودی به عشق از منظر ابن سینا اختصاص داشت که به صورت مجازی از اینستاگرام مرکز فرهنگی شهرکتاب پخش شد.

ابن سینای طبیب، فیلسوف و عارف به عشق چگونه نگاه می نماید؟

محمودی گفت: عشق یکی از موضوعاتی است که با زندگی انسان پیوندی عمیق و جدی دارد. به همین سبب است که از دیرباز تا کنون اغلب اندیشمندان، عارفان، فیلسوفان و هنرمندان بیش از هر موضوعی عشق را دستمایه کار خود قرار داده اند. ابن سینا نیز به عنوان عظیمترین حکیم ایرانی به این مقوله ورود نموده و درباب عشق نظریه پردازی نموده است.

وی اضافه کرد: ویژگی منحصر به فرد و ممتاز ابن سینا این است که وی با توجه به احاطه کاملش به تمامی شاخه های علوم زمانه خویش از چندین چشم انداز مختلف به تأمل درباب عشق پرداخته است. ما معمولا ابن سینا را به عنوان فیلسوف یا طبیب می شناسیم و کمتر از بعد عرفانی او یاد می گردد، اما او آگاهی عمیق و منسجمی نسبت به مسائل عرفانی داشت. بنابراین هنگامی که سخن عشق از منظر ابن سینا می رود ما با چندین نظرگاه مختلف رو به رو هستیم. ابن سینای طبیب، ابن سینای فیلسوف و ابن سینای عارف، هر کدام نگاه ویژه خود را به موضوع عشق دارند.

محمودی گفت: یکی از عظیمترین اندیشمندان در قرون وسطی و قرون میانه ابن سینا است و می توان او را عظیمترین فیلسوف در کل دنیا دانست زیرا در قرون میانه بر متفکران عظیم تاثیر بسیاری داشته است. ابن سینا مرحله ای از تاریخ اندیشه را برای ما گزارش می نماید و اگر امروز زنده بود شاید تکرار سخنان قبل نمی کرد و سخنی به روزتر با ما در میان گذاشت. درباره پیشینه سخن ابن سینا در باب فلسفه و عرفان در سنت اسلامی دیدگاهی وجود دارد که آیا اقتباسی هستند و از جای دیگری نشات گرفته اند و یا هویت استقلالی دارند و در جغرافیای دنیا اسلام شکل گرفته اند.

وی اضافه کرد: دو اشتباه ممکن است رخ دهد که هر جنبه از تفکر بوعلی را به تفکر یونانی نسبت دهیم گویی که هیچ چیز تازه ای بر آن نیفزوده است و همان حرف ها را تکرار نموده که فیلسوفان یونان باستان گفته بودند و دیگر این که هرگونه تاثیرپذیری ابن سینا را از اندیشه های یونانی نفی کنیم. چرا که انکارناکردنی است که تاثیر بسیار جدی و عمیقی از اندیشه یونانی پذیرفته است. به این معنا که به فلسفه اسلامی صفت اسلامی داده می گردد و بیشتر متاثر از فیلسوفان یونانی بوده است.

افلاطون از اندیشه های ایران باستان و شرق تاثیر پذیرفته است

این پژوهشگر ادامه داد: اندیشه افلاطون نیز پیشینه داشته است و از اندیشمندان و متفکران پیش از خود مانند فثیاغورث بهره بوده است. افلاطون از اندیشه های ایران باستان و شرق تاثیر پذیرفته است. همین بحث را می توان در تصوف و عرفان اسلامی گفت که از سنت یونانی، مسیحی، هندی و بودایی تاثیر گرفته و در عین حال هویت مستقل خود را نیز پیدا نموده است.

وی اضافه کرد: کتاب ابن سینا قانون است و در فصل یازدهم به مقوله عشق پرداخته است. زکریای رازی در طب الروحانی که کتابی در زمینه پزشکی است به مقوله عشق پرداخته است و ابن سینا هم کماکان به روش طبیبان عشق را یک بیماری می داند شبیه مالیخولیا یا مانیا و... بیماری وسوسه ای و نوعی جنون از نظر ابن سینای طبیب است.

محمودی ادامه داد: ابن سینا برای معالجه بیماری عشق گام هایی معرفی می نماید. گام نخست پذیرش است که معشوق را بشناسیم، نبض عشق را می گیریم و نام افراد را می آوریم اگر نبض ضربانش دگرگون شد و رنگ عاشق متفاوت شد می توان نشانی از معشوق یافت. گام دوم بعد از پیدا کردن معشوق، عاشق و معشوق را به وصال هم برسانیم زیرا چاره ای وجود ندارد و می بینیم که عاشق کم کم حالش بهتر می گرددو سلامت خود را بازمی یابد. در گام سوم مزاجش را آنالیز کنید تا عناصر چهارگانه بدن او (سودا بلغم و صفرا و خون) تنظیم و هماهنگ شوند. گام چهارم اینکه اگر معشوق آدم مناسبی نبود پیشنهادهایی دارد که پیش عاشق از بی وفایی های معشوق بگوییم و مشغولیت های دیگری برای او فراهم کنیم و لازم دیدیم به طور همزمان از دارو های مالیخولیا نیز می توان استفاده کرد.

چرا مولانا در داستان نخست مثنوی از ابن سینا نامی نبرده است؟

وی اضافه کرد: مولانا در داستان نخست مثنوی کنیزک و پادشاه بدون اینکه نام بوعالی سینا را ببرد از روش او در کتاب قانون استفاده می نماید تا معشوق را پیدا کند و به روش او فرد عاشق را مداوا می نماید. اما این که چرا مولانا نامی از ابن سینا در این داستان نبرده است شاید به دلیل تفاوت مشربی بود که با او داشته چون عقل ابن سینا بیشتر مشی ارسطویی داشته و عقل مولانا افلاطونی بوده است و شمس نیز چندان نیکو از بوعلی یاد ننموده است.

نرم نرمک گفت شهر تو کجاست / که علاج اهل هر شهری جداست

واندر آن شهر از قرابت کیستت / خویشی و پیوستگی با چیستت

دست بر نبضش نهاد و یک بیک / باز می پرسید از جور فلک

عشق بنیاد هستی و اشتیاق فطری است

این پژوهشگر ادامه داد: بخش دوم بوعلی سینای فیلسوف است. در الهیات شفا و در رساله العشق ابن سینا به مقوله عشق پرداخته است و ما با نگاه دیگری از عشق روبرو هستیم. عشق بنیاد هستی است و ساری و جاری در همه مخلوقات و موجودات است و همه اشیا را عشق به حرکت درمی آورد. هر موجودی به حکم سرشت طبیعی خود به سوی خیر، کمال در تکاپو است و سعی می نماید کمال را جذب کند.

وی اضافه کرد: عشق یک اشتیاق فطری است که خداوند در همه موجودات نهاده است و اقتضای حکمت الهی است و تدبیر ربوبی است برای اداره عالم که اگرعشق نبودی بفسردی دنیا و این دنیا از حرکت بازمی ایستاد زیرا تزریق حرکت در دنیا با نیروی عشق است. دو دسته عشق داریم عشق طبیعی که مربوط به موجودات بسیط (جمادات و نباتات) می گردد وعشق اختیاری مرتبط است با حیوانات و انسان ها. در عشق اختیاری فرد عاشق امکان صرف نظر از معشوق را دارد اما در عشق طبیعی هیچ آگاهی وجود ندارد و حرکت قانون وار است بدون اینکه هیچ اختیاری در آن باشد.

عشق عفیفانه شکل عارف گونه پیدا می نماید

محمودی ادامه داد: انسان موجودی است که هم جماد و نبات و هم قوای حیوانی (غضبیه و شهویه) و قوه ناطقه دارد و هم فرشته و روحی از عالم بالا دارد. انسان به واسطه نفس ناطقه معرفت تصورات والایی دارد و می تواند عشق به مقولات برتر داشته باشد اما حیوان طبق غرایض عمل می نماید. انواع عشق های انسانی از نگاه ابن سینا تقسیم می گردد به عشق مجازی حیوانی که فریفته رنگ و لعاب ظاهری می گردد و به دنبال لذت های جسمانی می رود که اگر اسیر این عشق گردد تا حدی مستحق ملامت و سرزنش است و اما در عشق عفیف شیفته خلق و خو، آداب واخلاقیات و کمالات روحی معشوق می گردد و ملاحظات عقلانی دارد و از شهوت پرهیز می نماید که به آن عشق ظرفا، عشق جوانمردانه، عشق خاکسار و یا معنوی و عشق افلاطونی می گویند و در دوره هایی از قرن 12 تا 16 م در کشورهای فرانسه و ایتالیا عشق شهسوارانه وجود داشت و عاشق شعر می سرود و نوازندگی می کرد و به دنبال وصال جسمانی با معشوق نبود.

وی اضافه کرد: بخش سوم ابن سینای عارف است که در نمط نهم اشارات ابن سینا به نگاه متافیزیک و آثار و احوال عشق می پردازد. انسان عاشق شفقت پیدا می نماید و این رهایی از علایق و ترک علایق جسمانی است. عارف همواره خوشرو است و عبوس خمار نیست، تواضع می نماید و کوچک را عظیم می شمارد. زیرا بر این باور است که در نگاه خداوند همه یکسان هستند، اندوه راه ندارد و شفقت و مهربانی وجود دارد. ابن سینا بین عشق و هوس تفاوت قائل می گردد و اگر عشق شکل عفیفانه پیدا کند ستودنی می گردد و شکل عارف گونه نیز پیدا می نماید.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "ابن سینای طبیب، فیلسوف و عارف به عشق چگونه نگاه می نماید؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ابن سینای طبیب، فیلسوف و عارف به عشق چگونه نگاه می نماید؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید